مضحک
يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۰ ب.ظ
روزها مضحک می باشند...ساعت هفت و ربع عین جن زده ها از خواب بیدار میشی میدوی میخوری میپوشی میخوانی مینویسی ...وبعد از خانه بیرون میگردی و تا مدرسه چرت میزنی ... مزخرف گوش میکنی ... چیزهایی که انقدر بی کاربردند که اگر یک هفته کتابت راببندی همه چیز فراموشت میشود...صبحت ظهر میشود باخنده گریه، گوش دادن ، خوردن،حرفیدن،حرفاندن...به خانه که برمیگردی خسته ای...نمیدانی ازچه؟...ولی خسته ای...میخوابی و می بینی ظهرت هم شب شده است...بازهم در کتاب ها دست و پا میزنی و در انتهای سکوت شب با خود می فکری که روز روشنت چگونه شب شد؟...فردا هم همین است...آن دنیا کوله بارت روزمرگیست...چه میخواهی به خدا بگویی...شاید همان حرف های هر روزه...مثلن سلام
- ۹۴/۱۱/۰۴